English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5949 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
stage direction U مدیریت
managership U مدیریت
management U مدیریت
administratorship U مدیریت
directorate U مدیریت
administration U مدیریت
conductorship U مدیریت
administrations U مدیریت
menage U مدیریت
directorship U مدیریت
directorships U مدیریت
generalship U مدیریت
superintendence U مدیریت
directorates U مدیریت
matronage U مدیریت
managements U مدیریت
leadership U مدیریت
materiel management U مدیریت اماد
memory management U مدیریت حافظه
scientific management U مدیریت علمی
career management U مدیریت مشاغل
trust U مدیریت امانی
directorates U مقام مدیریت
ownership and management U مالکیت و مدیریت
personnel management U مدیریت استخدام
personnel management U مدیریت پرسنلی
setup <idiom> U مدیریت داشتن
postal directory U مدیریت پست
production management U مدیریت تولید
pyramiding U مدیریت واحد
record management U مدیریت مدارک
record management U مدیریت رکوردها
resource management U مدیریت منبع
run the show U مدیریت کردن
monopoly management U مدیریت انحصاری
trusts U مدیریت امانی
trusted U مدیریت امانی
directorate U مقام مدیریت
file management U مدیریت پرونده ها
job management U مدیریت برنامه
management report U گزارش مدیریت
demand management U مدیریت تقاضا
inventory management U مدیریت موجودی
superintendency U ریاست مدیریت
supply management U مدیریت عرضه
management graphics U مدیریت گرافیک
management expenses U مخارج مدیریت
foremanship U مدیریت سرکارگری
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت فایل
facilities management U مدیریت امکانات
financial management U مدیریت مالی
educational administration U مدیریت اموزشی
maladministration U سوء مدیریت
superintendence U ریاست مدیریت
task management U مدیریت وفیفه
concurrency management U مدیریت همزمانی
system mangement U مدیریت سیستم
materials management U مدیریت مواد
industrial management U مدیریت صنعتی
configuration management U مدیریت پیکربندی
materiel cognizance U مدیریت کالاها
materiel management U مدیریت اقلام
task management U مدیریت کار
managerial economics U اقتصاد مدیریت
management system U سیستم مدیریت
data management U مدیریت داده ها
management science U علم مدیریت
interlocking directorate U مدیریت واحد
operational management U مدیریت عملیاتی
framework U مدیریت پایگاه داده
flowed U مدیریت جریان داده
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
institute of materials management U موسسه مدیریت مواد
item manager U مدیریت اقلام تدارکاتی
file management program U برنامه مدیریت فایل
information management system U سیستم مدیریت اطلاعات
frameworks U مدیریت پایگاه داده
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
top level management U مدیریت سطح بالا
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
directs U مدیریت یا سازمان دهی
data processing management U مدیریت پردازش داده
data management system U سیستم مدیریت داده ها
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
middle level management U مدیریت سطح متوسط
server U ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
data base management U مدیریت پایگاه داده
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
wildlife management U مدیریت حیات وحش
memory management program U برنامه مدیریت حافظه
input/output U مدیریت و کنترل میکند
flow U مدیریت جریان داده
database management U مدیریت پایگاه داده ها
spatial data management U مدیریت داده فضایی
directed U مدیریت یا سازمان دهی
direct U مدیریت یا سازمان دهی
letters of administration U سند مدیریت ترکه
lower level management U مدیریت سطح پایین
dm U مدیریت داده هاanagement
project management program U برنامه مدیریت پروژه
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
project management system U سیستم مدیریت پروژه
flows U مدیریت جریان داده
pim U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
relational database management U مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
personal information manager U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
database management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
database management program U برنامه مدیریت پایگاه داده ها
data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده ها
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
IAB U مهندسی و مدیریت اینترنت است
Internet U مهندسی و مدیریت اینترنت است
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
managements U مدیریت وریاست حسن تدبیر
management U مدیریت وریاست حسن تدبیر
CMIS U سیستم مدیریت شبکه قدرتمند
career management U مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
data processing management association U انجمن مدیریت پردازش داده
mis- U سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
mis U سیستم اطلاعات مدیریت System anagementInformation
table oriented database management progr U برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
threes U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
relational data menagement system U سیستم مدیریت پایگاه داده رابطهای
rdbms U سیستم مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
record oriented database management U برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
flat fuiile database management program U برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
three U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
paged memory management U مدیریت حافظه صفحه بندی شده
ims U Information سیستم مدیریت اطلاعات System anagement
databases U تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
databases U که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
database U تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
database U که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
process U کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
processes U که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
process U که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
processes U کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
administrators U بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
administrator U بخش کنترلی سیستم مدیریت پایگاه داده ها
NetView U معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
printed U کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
prints U کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
print U کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
dbase iii U بسته نرم افزاری مدیریت پایگاه داده رابطهای
mercery U کالا
merchandise U کالا
article U کالا
ware U کالا
wares U کالا
goods U کالا
good U کالا
commodities U کالا
cargoes U کالا
stuffs U کالا
stuffed U کالا
commodity U کالا
stuff U کالا
cargo U کالا
chattel U کالا
mattering U کالا
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1کارآفرینی
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1 moves up the range
1offshoring
2reintroduce?
2procuring activity
0تجلی قرآنی در سیره مدیریتی امیرمومنان علی(ع) در حوزه وظایف مدیریت
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com